Boys.Before.Flowers
چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, :: 23:14 :: نويسنده : sarina
با من ازدواج میکنى ؟ فقط ، فقط طوری “خاص” که دیگران نمیتوانند ، تو را “دوست” دارم * * * * * * * * * * * * * * * * * به یک “نترس” به یک “نوازش” به یک “آغوش” به یک “دوستت دارم” خلاصه بگویم به “تو” نیازمندم ! * * * * * * * * * * * * * * * * * شاید تنها کسی نبودم که دوستت داشتم ، اما کسی بودم که تنها تو را دوست داشتم ! گذشته که حالم را گرفته است !
آینده که حالی برای رسیدنش ندارم ! و حال هم حالم را به هم میزند چه زندگی شیرینی!… * * * * * * * * * * * * * * * * * به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت ! نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم ! * * * * * * * * * * * * * * * * * بعضی آهنگها و ترانه ها برای گوش دادن ساخته نشده اند … اونها به وجود اومدن برای کمک کردن به آدمها برای “یک دل سیر گریه کردن” از ته دل ! تنهایی همین است ، تکرار نامنظم من بی تو
بی آنکه بدانی برای تو نفس می کشم * * * * * * * * * * * * * * * * * کجایی ؟؟؟ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﭘﺲ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﺮ ﺍﻭﻣﺪ ! * * * * * * * * * * * * * * * * * تنهایی نامِ دیگر پاییز است … هرچه عمیق تر ، برگ ریزان خاطره هایت بیشتر … نمیدونم چه حکمتیه ، وقتی سرما میخورم هیچوقت سوراخ های دماغم
با هم کیپ نمیشن ، صبح چپیه کیپ میشه راستیه بازه ، شب راستیه کیپ میشه چپیه بازه ؛ اصن انگار دست به یکی کردن منو عذاب بدن !!! * * * * * * * * * * * * * * * * * عالیجناب تقصیر ما نبود ، ما هرچی زدیم اونا برگردوندن ، عالیجناب ، عالیجناب … “گفت و گوی بازیکنان و مربیان کره ای در رختکن بعد از بازی با ایران” من به عکس تو دست میکشم...
تو بـه عکس من... دست میکشی از من... * * * * * * * * * * * * * * * * * یـــک وقـــت اشتبـــاهـــی مـــرا از خـــاطــــرت پـــاک نکنــی ؟! هــر وقـــت پـــاک کــن دستـــت بـــود بـگــــو از روی کاغـــــذت بـــــروم کنـــار ...! * * * * * * * * * * * * * * * * * می گــویند: دنیــــا بی وفــاســت؛ امـــا..... قدرش را بدانید! مـن دنیــــای بـی وفــاتری هــــــــم داشتـــــه ام !!ﺟﺪﻳﺪﺍ ﭘﺴﺮﺍ ﺍﺑﺮﻭ ﺑﺮﻣﻴﺪﺍﺭﻥ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮﻧﻮ ﻫﺎﻱ ﻻﻳﺖ ﻭ ﻟﻮﻻﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﻦ ﻧﺎﺧﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻴﻜﻨﻦ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﻧﻦ ﻛﻢ ﻛﻢ ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﻢ ﭘﺎﺭک ﺩﻭﺑﻞ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻦ ! * * * * * * * * * * * * * * * * * یه زمانی نمیدونستم دلار چیه ، سکه چیه … بزرگترین دغدغه ی زندگیم این بود که آدامس میخرم عکسش تکراری نباشه ! * * * * * * * * * * * * * * * * * بچه که بودیم وقتی یه نفر میگفت “عزیزم” سریع میگفتیم “برات پشکل بریزم ؟” بعدشم هار هار میخندیدیم غافل از اینکه رسما خودمون رو به بز تشبیه کردیم ! یه همچین بچه های داغونی بودیم … نظرات شما عزیزان:
|
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
|||||||||||||||||||
![]() |